اگه چشمات نبودن دنیا این رنگی نبود

رو لب پرنده هادیگه آهنگی نبود

 اگه چشمات نبودن آسمون آبی نبود

گلای یاس سفید توی هیچ خوابی نبود

اگه چشمات نبودن شب مهتابی نبود

 پشت اَبرای  دلم دیگه آفتابی نبود

اگه چشمات نبودن کی واسم گریه

می کرد دل من وقتی شکست

به کجا تکیه می کرد

اگه چشمات نبودن کی با من سفر

می کرد واسه جشن ماهیا

کی ماهُ خبر می کرد

اگه چشمات نبودن کی ُگلا رو آب

می داد واسه گنجشک دلم کی

یه جای خواب می داد حالا چشمات

با َمَنن که هنوز نفس دارم جُرأت

 پر کشیدن از توی ِ قفس دارم

 دیگه چشماتُ نگیرکه من آزُرِده ِبشم

ِمث ِ ُگل تو فصل یخ زردُ پژمرده بشم

 تا که چشماتُ دارم شعرای تازه میگم

همش از پنجره ای که به روم بازه

 می گم به خاطر تو می نویسم 

به خاطرتومی خونم به خاطرتوزنده ام

به خاطر خودت ، وجودت ، نگاهت

غرورت .تویی که شدی همه چیزم

دوست دارم همیشه باهام باشی .

 نمی دونی چقدر دوست دارم

به خدا نمی دونی  اگه می دونستی

اینجوری منو بی خبر نمیزاشتی!

دل تو خیلی برام مقدسه

 دل واسه دیدن تو دلواپسه